گرچه مشکلات زندگی هیچوقت تمام نمیشوند اما گاهی یه اتفاق کوچیک میتونه تو رو امیدوار کنه تا بر مشکلاتت غلبه کنی، کارهایی که تو اون ده سال و هشت ماه و بیست و یک روز زندگی در سوئد برام دست نیافتنی بود توی آلمان به راحتی تونستم انجام بدم. اول بدون اینکه کار سفید کرده باشم و مالیات داده باشم تونستم توی بانک آلمان حساب بانکی عادی باز کنم مثل حساب بانکی یک آلمانی، کاری که تو سوئد هیچوقت نتونستم انجام بدم!! با اینکه تو سوئد کار سفید میکردم اما با حساب بانکی که داشتم نمیتونستم کارت به کارت پول واریز یا دریافت کنم, آیدی بانک(شماره شبا) هم نداشتم و خیلی از کارهای بانکی رو نمیتونستم انجام بدم...
دوم اینکه تونستم یه سیمکارت تلفن اعتباری به نام خودم بخرم، کاری که تو سوئد هیچوقت نتونستم انجام بدم! تو سوئد اگر چهارشماره(کد ملی) سوئدی نداشته باشی نمیتونی سیم کارت به نام خودت و یا اعتباری بخری، در کل هیچ چیز قسطی و یا وام نمیتونی بگیری...
هشتم ژانویه اجازه کار تو آلمان رو بهم میدن و میتونم کار کنم، البته تا وقتی که تکلیف دوبلین من معلوم بشه. اگه دادگاه اعتراض من به دوبلین رو قبول نکنه اجازه کارم رو ازم میگیرند و یک خط قرمز میکشند روی دفترچه شناسایی من و از یک سری خدمات هم محروم میشم و میشم مهاجر غیرقانونی مثل سوئد!!! البته هستند گروههای حقوق بشری و مدافع پناهندگان که همین الان هم اعلام آمادگی کردند که به من کمک کنند. ظاهرا قوانینی هست که سه بار میان دنبالت، هر بار هم شش عصر تا شش صبح میان، اگر شش ماه سر آدرس نباشی که پلیس موفق بشه دیپورتت کنه دوبلینت بخشیده میشه، تو این شش ماه گروههای حقوق بشری بهت جا میدن و کمک میکنند تا این شش ماه رو پشت سر بگذاری...
خب اینجا هم مشکلات خودش رو داره، زندگی من یعنی جنگیدن!!!
No comments:
Post a Comment