Monday, 27 December 2021

Papillon

Hej Bastards I'm still alive
Hej Jäklar jag lever fortfarande
(Papillon 1973)
Detta är den berömda frasen av Steve McQueen i filmen Papillon från 1973, som har inspirerat många som jag. Förklara att träning inte bara stärker din kropp och muskler, utan också stärker din själ och ande och vilja...så leta inte efter ursäkter och extra tid för att gå till klubben, du kan jobba på din styrka hemma.
Gott nytt år till alla mina vänner och jag är tacksam mot mina vänner i Sverige som inte glömde mig i mitt nya hem och gratulerade mig till det nya året och önskade mig framgång.🙏🌹❤️🌲💐💝
Jag hoppas att mitt kära Iran, som går igenom väldigt svåra år, blir av med den Molla religiösa diktatorn så att det iranska folket kan andas. Eftersom vi kan också återvända till vårt land för att göra vad vi kan för vårt land... ♥️💐
آهای حرومزاد‌ها من هنوز زنده‌ام!
این جمله معروف استیو مک کویین در فیلم پاپیلون محصول سال ۱۹۷۳ است که الهام بخش خیلی‌ها بوده. توضیح اینکه ورزش نه تنها جسم و عضلات شما رو قوی می‌کنه بلکه روح و روان و اراده آدم رو هم قوی و پولادین می‌کنه... پس دنبال بهانه و وقت اضافه برای باشگاه رفتن نباش، توی خونه هم میتونی روی قدرت خودت کار کنی.
سال نو میلادی رو به همه دوستانم تبریک میگم و قدردان دوستانم در سوئد هستم که تو غربت جدید من رو فراموش نکردند و سال نو رو به من تبریک گفتند و برام آرزوی موفقیت کردند.🙏🌹❤️🌲💐💝
امیدوارم که ایران عزیزم که سالهای سختی رو میگذرونه از شر دیکتاتور مذهبی آخوندی خلاص بشه تا مردم ایران یک نفس راحت بکشند، ما آواره‌های غربت هم برگردیم به خاک خودمون تا هر کاری که از دستمون برمیاد رو برای مملکت خودمون انجام بدیم...🌹❤️💐

Thursday, 23 December 2021

بخشی از یک رویا/ آلمان

 

گرچه مشکلات زندگی هیچوقت تمام نمی‌شوند اما گاهی یه اتفاق کوچیک می‌تونه تو رو امیدوار کنه تا بر مشکلاتت غلبه کنی، کارهایی که تو اون ده سال و هشت ماه و بیست و یک روز زندگی در سوئد برام دست نیافتنی بود توی آلمان به راحتی تونستم انجام بدم. اول بدون اینکه کار سفید کرده باشم و مالیات داده باشم تونستم توی بانک آلمان حساب بانکی عادی باز کنم مثل حساب بانکی یک آلمانی، کاری که تو سوئد هیچوقت نتونستم انجام بدم!! با اینکه تو سوئد کار سفید میکردم اما با حساب بانکی که داشتم نمیتونستم کارت به کارت پول واریز یا دریافت کنم, آی‌دی بانک(شماره شبا) هم نداشتم و خیلی از کارهای بانکی رو نمی‌تونستم انجام بدم...
دوم اینکه تونستم یه سیم‌کارت تلفن اعتباری به نام خودم بخرم، کاری که تو سوئد هیچوقت نتونستم انجام بدم! تو سوئد اگر چهارشماره(کد ملی) سوئدی نداشته باشی نمیتونی سیم کارت به نام خودت و یا اعتباری بخری، در کل هیچ چیز قسطی و یا وام نمیتونی بگیری...
هشتم ژانویه اجازه کار تو آلمان رو بهم میدن و میتونم کار کنم، البته تا وقتی که تکلیف دوبلین من معلوم بشه. اگه دادگاه اعتراض من به دوبلین رو قبول نکنه اجازه کارم رو ازم میگیرند و یک خط قرمز میکشند روی دفترچه شناسایی‌ من و از یک سری خدمات هم محروم میشم و میشم مهاجر غیرقانونی مثل سوئد!!! البته هستند گروه‌های حقوق بشری و مدافع پناهندگان که همین الان هم اعلام آمادگی کردند که به من کمک کنند. ظاهرا قوانینی هست که سه بار میان دنبالت، هر بار هم شش عصر تا شش صبح میان، اگر شش ماه سر آدرس نباشی که پلیس موفق بشه دیپورت‌ت کنه دوبلین‌ت بخشیده میشه، تو این شش ماه گروه‌های حقوق بشری بهت جا میدن و کمک میکنند تا این شش ماه رو پشت سر بگذاری...
خب اینجا هم مشکلات خودش رو داره، زندگی من یعنی جنگیدن!!!
Erfurt Germany

 

بخشی از یک رویا/ سوئد

بخشی از یک رویا تو سوئد قانونی وجود داره که بر اساس اون مهاجران بدون چهارشماره سوئدی نمیتونن گواهینامه سوئدی بگیرند اما اگه گواهینامه کشور خودشون رو داشته باشند میتونن تا وقتی که اقامت میگیرند از ترجمه اون گواهینامه ایران استفاده کنند، از وقتی هم که اقامت میگیرند یک سال وقت دارن تا گواهینامه سوئدی بگیرند. من که گواهینامه رانندگی ایران رو بین‌المللی کرده بودم خیلی راحت بدون ترجمه می‌تونستم اینجا رانندگی کنم، به همین دلیل هم چهار یا پنج ماه بعد از اومدنم به سوئد ماشین خریدم. اولین ماشین که یه مزدا323 قرمز بود رو از یک ایرانی خریدم به اسم رضا(مستعار) که تازه باهاش آشنا شده بودم، با اینکه یه کم کلاه سرم گذاشت اما ماشین خوش‌رکابی بود و کار من رو راه مینداخت، میخواستم هم ماشین داشته باشم هم اینکه بتونم باهاش مسافر جابجا کنم تا خرج خودش دربیاد و یک کاری کرده باشم. چون اولش چهار شماره موقت مالیاتی نداشتم نتونستم ماشین رو به نام خودم بکنم و ماشین بنام رضا موند، فکر کنم دوسه ماه طول کشید تا تونستم چهارشماره مالیاتی بگیرم و ماشین رو به اسم خودم بکنم. تو این دو سه ماهی که ماشین به اسم رضا بود پنج یا شش بار پلیس جلوی من رو گرفت و ماشین رو گشت و از من تست گرفت. یک بارش من رو متوقف کردند و زنگ زدن یه ماشین شخصی اومد که سه نفر توش بودن و ظاهراً متخصص جستجو بودند، شروع کردن به زیر و رو کردن ماشین پلیسها هم من رو سوار کردند و بردند ایستگاه پلیس تا ازم آزمایش ادرار بگیرند... اعصابم حسابی به هم ریخته بود و دیگه داشتم از اینهمه ایست و بازرسی کلافه میشدم و فکر میکردم که چرا اینقدر به من گیر میدن؟! اون موقع اوضاع ظاهری خوبی نداشتم و تو بیمارستان کوسس شهر خووده شیمی درمانی میشدم، موهای سر و صورت و حتی ابروهام همه ریخته بودند و به شدت هم لاغر و ضعیف شده بودم و فکر میکردم که بخاطر ظاهر درب و داغون من اینقدر بهم گیر میدن... پلیس‌هایی که منو بردن مرکز پلیس ازم آزمایش ادرار گرفتند و بعد از ده دقیقه گفتند مشکلی تو آزمایش نیست میتونی بری خونه! گفتم این وقت شب من چطوری برم؟ باید منو برگردونین به ماشینم. گفت باشه پس باید یه کم دیگه منتظر بمونی تا ماموران ما کارشون با ماشینت تموم بشه، اگه مشکلی نبود خودمون میبریمت پیش ماشینت که بری خونه... بعد از چند دقیقه منو سوار ماشین کردند و بردند کنار ماشین منو پیاده کردند، انگلیسی از یکیشون پرسیدم توی این ماه این سومین باره که منو چک میکنند، داستان چیه؟! من نه خلاف رانندگی داشتم نه تند رفتم نه مشروب خوردم! فقط یه جمله گفت: (this is not your car) یعنی این ماشین تو نیست، گفتم من این ماشین رو خریدم فقط به اسم خودم نیست... اون موقع من نفهمیدم که مشکل چی بوده یک ماه بعد از اینکه بنام خودم کردم مزدا رو فروختم و یه ماشین هوندا آکورد قرمز سیر 2400سی‌سی خریدم، بعدها فهمیدم که این دوست ایرانی ما و پسرهاش همگی خلافکار درجه یک اون استان بودند که همیشه زیر نظر پلیس بودند، به همین دلیل هم همیشه منو متوقف و چک میکردند تا ببینند مواد جابجا میکنم یا نه...! بعد از اون حدود ده سال تو سوئد رانندگی کردم، هم ماشین شخصی داشتم هم ماشین کار دستم بوده، اما هیچوقت مشکلی با پلیس رانندگی نداشتم، نه خلاف نه تصادف، نه رانندگی مستی، فقط دو بار در محدوده سرعت مجاز شصت کیلومتر شصت‌وشش رفتم که دوربین منو زد و جریمه‌ش رو پرداخت کردم، اون هم پلیس گفت مشکلی نداره پادشاه سوئد هم گاهی اوقات برای سرعت غیرمجاز جریمه میشه... از همون اول که ماشین به اسم خودم شد ماشین رو تو شرکت بیمه (Länsförsäkring) بیمه کردم، هر دو سال یک بار ماشینم رو عوض میکردم و چند مدل بالاتر میخریدم اما همیشه بیمه ماشینم (Länsförsäkring) بود. سال 2019 من هشت سال بود که مشتری این شرکت بیمه بودم و چون شماره حساب بانکی نداشتم فاکتور بیمه و مالیات رو سالیانه یا شش ماهه پرداخت میکردم هیچوقت هم تاخیر در پرداخت نداشتم. اما سال 2019 شرکت بیمه یک فاکتور جدید برای من فرستاد که تقریبا دو برابر نرخ بیمه‌ای بود که قبلاً برای شش ماه پرداخت میکردم، من هم فکر کردم که حتما این فاکتور سالیانه است و چونکه تو این چند سال تصادف نداشتم بیمه تخفیف داده که یکساله شده این. ولی قیمت شش ماهه بود اون موقع یک تویوتا آونسیس 1800سی‌سی سبز تیره داشتم که خیلی دوستش داشتم, زنگ زدم به اداره بیمه و دلیل افزایش بی رویه نرخ بیمه رو پرسیدم، گفت قانون جدید شرکت است و از این به بعد کسانی که گواهینامه سوئدی ندارند باید پول بیمه بیشتری پرداخت کنند...!!! گفتم من هشت ساله که مشتری شما هستم یعنی چی که الان باید بیشتر بدم؟!!! گفت قانون جدید شرکت ماست و کاری از دست من برنمیاد! گفتم اگه بخواین فاکتور اضافه بدید من بیمه ماشینم رو لغو میکنم و تو یه بیمه دیگه ماشین رو بیمه میکنم، گفت نههه!!! شما نمیتونی قرارداد بیمه ما رو لغو کنید تا سال تموم بشه! گفتم کدوم قرارداد؟! من که قرارداد جدیدی با این قیمت نبستم و بلافاصله هم به فاکتور اعتراض کردم، گفت: آره اما قرار داد امسال شما پنج ماه دیگه تموم میشه و تا پنج ماه دیگه نمی‌تونید لغوش کنید، افزایش قیمت هم دست من نیست تعرفه جدید شرکت هست که به ما ابلاغ شده... گفتم یعنی شما بعد از هشت سال قیمت رو یکباره بدون قرارداد جدید افزایش میدید و من هم نمیتونم لغوش کنم؟! گفت: دقیقا عصبانی شدم و گفتم لعنت به شرکت‌تون و قانونش و لعنت به کاپیتالیسم، من بمیرم این فاکتور رو پرداخت نمیکنم و زدم بیرون. اومدم خونه و همون لحظه از طریق اپ موبایل ماشین رو خوابوندم و گذاشتمش برای فروش، اینجوری شرکت بیمه مجبوره که بیمه منو متوقف کنه. یک فورد فوکوس سفید 2006 1800سی‌سی خریدم و با همون قیمت قبلی تو یک بیمه دیگه به اسم (Svedea) بیمه کردم، ماشینی که خیلی دوست داشتم رو فروختم تا پول زور به سیستم سرمایه‌داری ندم...😉😁